سیاست‌های مدیریتی تحت تأثیر روانشناسی قرار می‌گیرد
به گزارش مشاور نیوز به نقل از خبرگزاری آنا:
نقش روانشناسی در تجارت و مدیریت یک جنبه بسیار مهم در جهان امروز محسوب می‌شود. درک روانشناسی کارمندان، مشتریان یا شرکای تجاری، به شرکت‌ها در مدیریت بهتر و رشد کسب‌وکارشان کمک می‌کند.
تجارت چندوجهی است، اما آنچه در همه زمینه‌ها رایج است مردم هستند. تمام ذینفعان از سهامداران گرفته تا مدیران، دولت و کارمندان را افراد تشکیل می‌دهند. از آنجایی که افراد در این موضوع درگیر هستند، روانشناسی نیز دخیل می‌شود. روانشناسی بر تمام جنبه‌های یک تجارت تأثیر می‌گذارد. این به ما کمک می‌کند تا رفتار و استدلال انسان پشت افکار، فرآیندها، اعمال و اهداف را درک کنیم.
سهامداران قبل از سرمایه‌گذاری در یک کسب‌وکار چشم‌انداز ویژه‌ای دارند. اهداف، ماموریت‌ها، اهداف و ... بر اساس این چشم انداز‌ها تعریف می‌شود. روانشناسی سهامداران به تصمیم‌گیری درباره اینکه آیا کسب‌وکار برای سود است یا یک هدف اجتماعی کمک می‌کند. سهامداران بسته به ارزش ذاتی و روانشناسی خود تصمیم می‌گیرند کدام سهام را خریداری کنند.
در شرکت‌های کوچک که تصمیمات توسط سهامداران اتخاذ می‌شود، سیاست‌های مدیریتی تحت تأثیر روانشناسی سهامداران قرار می‌گیرد. توضیح روانشناسی به‌ویژه برای کارکنان بسیار دشوار است. کارکنان در سطوح مختلف سلسله مراتب هستند. سرپرستان و گزارشگرانی وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند. باید مدیریت‌های سطح بالا، متوسط و پایین را در نظر بگیرید. تمام این سطوح با یکدیگر متفاوت هستند و انگیزه‌ها و نیاز‌های متفاوتی دارند. سطح بالا معمولاً نیروی کار را کنترل می‌کند.
نیروی کار باید کارآمد و سازمان‌یافته باشد. آن‌ها علاوه‌بر اینکه متفکران استراتژیک هستند، باید توانایی پیش‌بینی یا حداقل درک واکنش مردم به تصمیمات و تغییرات سیاستی را نیز داشته باشند. آن‌ها باید توانایی رهبری را داشته باشند.
درک روانشناسی به مدیران کمک می‌کند تا تیم را به سمت موفقیت بزرگ هدایت کنند. سطح میانی یک شرکت باید سطح پایین را رهبری کند، اما تمامی سطوح باید طبق دستورالعمل‌های صادرشده توسط مدیریت عالی کار کند.
شناسایی مشکلات احتمالی مرتبط با کارمندان و حل آن‌ها قبل از تأثیرگذاری بر خط نهایی شرکت برای رشد یک کسب‌وکار ضروری است. باید به مدیران سطح میانی انگیزه‌های مناسب داده شود تا به شرکت وفادار باشند. مدیریت سطح پایین‌تر باید راه‌هایی برای رسیدگی به شکایات داشته باشد. استفاده از روانشناسی انسان برای بهبود کارایی در زمان‌های اخیر بسیار سودمند بوده است.
نقش روانشناسی در تجارت و مدیریت یک جنبه بسیار مهم در جهان امروز محسوب می‌شود. درک روانشناسی کارمندان، مشتریان یا شرکای تجاری، به شرکت‌ها در مدیریت بهتر و رشد کسب‌وکارشان کمک می‌کند.
تجارت چندوجهی است، اما آنچه در همه زمینه‌ها رایج است مردم هستند. تمام ذینفعان از سهامداران گرفته تا مدیران، دولت و کارمندان را افراد تشکیل می‌دهند. از آنجایی که افراد در این موضوع درگیر هستند، روانشناسی نیز دخیل می‌شود. روانشناسی بر تمام جنبه‌های یک تجارت تأثیر می‌گذارد. این به ما کمک می‌کند تا رفتار و استدلال انسان پشت افکار، فرآیندها، اعمال و اهداف را درک کنیم.
سهامداران قبل از سرمایه‌گذاری در یک کسب‌وکار چشم‌انداز ویژه‌ای دارند. اهداف، ماموریت‌ها، اهداف و ... بر اساس این چشم انداز‌ها تعریف می‌شود. روانشناسی سهامداران به تصمیم‌گیری درباره اینکه آیا کسب‌وکار برای سود است یا یک هدف اجتماعی کمک می‌کند. سهامداران بسته به ارزش ذاتی و روانشناسی خود تصمیم می‌گیرند کدام سهام را خریداری کنند.
در شرکت‌های کوچک که تصمیمات توسط سهامداران اتخاذ می‌شود، سیاست‌های مدیریتی تحت تأثیر روانشناسی سهامداران قرار می‌گیرد. توضیح روانشناسی به‌ویژه برای کارکنان بسیار دشوار است. کارکنان در سطوح مختلف سلسله مراتب هستند. سرپرستان و گزارشگرانی وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند. باید مدیریت‌های سطح بالا، متوسط و پایین را در نظر بگیرید. تمام این سطوح با یکدیگر متفاوت هستند و انگیزه‌ها و نیاز‌های متفاوتی دارند. سطح بالا معمولاً نیروی کار را کنترل می‌کند.
نیروی کار باید کارآمد و سازمان‌یافته باشد. آن‌ها علاوه‌بر اینکه متفکران استراتژیک هستند، باید توانایی پیش‌بینی یا حداقل درک واکنش مردم به تصمیمات و تغییرات سیاستی را نیز داشته باشند. آن‌ها باید توانایی رهبری را داشته باشند.
درک روانشناسی به مدیران کمک می‌کند تا تیم را به سمت موفقیت بزرگ هدایت کنند. سطح میانی یک شرکت باید سطح پایین را رهبری کند، اما تمامی سطوح باید طبق دستورالعمل‌های صادرشده توسط مدیریت عالی کار کند.
شناسایی مشکلات احتمالی مرتبط با کارمندان و حل آن‌ها قبل از تأثیرگذاری بر خط نهایی شرکت برای رشد یک کسب‌وکار ضروری است. باید به مدیران سطح میانی انگیزه‌های مناسب داده شود تا به شرکت وفادار باشند. مدیریت سطح پایین‌تر باید راه‌هایی برای رسیدگی به شکایات داشته باشد. استفاده از روانشناسی انسان برای بهبود کارایی در زمان‌های اخیر بسیار سودمند بوده است.
